88/4/19
1:14 ص
در 14اسفند، علیه بنیصدر حاضر بودم. اما امروز در بازخوانی گذشته میتوانم بگویم: افرادی قدرتطلب، زورگو، خودمحور و خودکامه چون هاشمی، موسوی و مهاجری، با تحرکات در حزب و روزنامه جمهوری، بنیصدر را به وابستگی به منافقین، هل دادند. هرگز عضو حزب جمهوری نبودم، زیرا اصولا حزبگرایی را دیکتاتوری قدرتطلبانه و بنیادی فاسد، دانسته و میدانم.
اما خیلی مسایل دیده و میدانم. با شناخت همین مسایل است، که دیدن بنیصدر در صف هاشمی برای آینده، در امروز امری عجیب برایم نیست. برای دفاع از اسلام و انقلاب، مستقل و آگاه مبارزه کردم، همانگونه که امروز در برابر دیکتاتوری هاشمی و مسایل خانواده او، و محاربه موسوی و آنها ایستادهام. بنیصدر آن گونه که امروز موسوی محاربه علیه نظام اسلامی را عهدهدار گردیده، وارد میدان نشد، او بسیار کمتر و رقیقتر از موسوی قانونستیز، دیکتاتور و خودکامه بود، به قانون پشت کرد، اما با تنبیه امام رویارو شد، دفتر و دستک ایجاد نمود، اما عامل کشتار و آتشزدن و تخریب شهر نگردید. 14 اسفند یک کودتای ملیگرایانه از نوع امریکایی علیه ملت بود. سخنرانش بنیصدر و من در آنجا علیه او. دستور حمله به حزبالله را داد. اما در حد ضرب و شتم و ادب کردن مدافعان نظام اسلامی!!
نه مانند اوباش حامی موسوی قتل و تخریب و به آتشکشیدن. بنیصدر هرگز مثل موسوی پیشاپیش خیل هواداران راه نیفتاد و همسرش هرگز عهدهدار شورش علیه کشور و مردم نشد. هر چند هادی غفاری این اصلاحطلب امروز در 25خرداد60، اعلان نمود همسر بنیصدر را دستگیر کرده است، اما علامتی از شورشگری آن زن منتشر نگردید. درست بر خلاف زهرا رهنورد که یا در تلویزیون بیبیسی فرمان شورش میدهد و یا در جمع دانشجویان آشوبهای خیابانی را امر به استمرار میکند و فائزه هاشمی و عفت مرعشی که سردسته مهاجمین به اموال و جانهای مردم گردیدهاند. بنیصدر با اطلاعیههای پی در پی سردمدار آدمکشی نشد، و مانند موسوی برای به دست آوردن زورگویانه آرای ناداشته جنگ راه نیانداخت.
او همسرش را در میان فوج مردان، ابزار رایآوری نکرد، درست بر خلاف موسوی. بنیصدر شرم و حیا داشت، ادب داشت، و از مافیاگران نبود، و به قانون تمکینی کمرنگ داشت، شاید اگر آن روز هاشمی، راس همیشه دسیسههای سیاسی و موسوی مسوول سیاسی حزب جمهوری، و مهاجری دستاندرکاران روزنامه جمهوری، بنیصدر را در تنگنا قرار نمیدادند، او به منافقین نمیپیوست. چرا که امام با وی مدارای بسیار نمود.
جنایات آدمکشی آن دوران را منافقین انجام دادند، امروز سازمان نامشروع مجاهدین که پرونده دخالتشان در انفجار نخستوزیری از منظر شهید لاجوردی همچنان باز است، و عطریانفر که رفیق و فراریدهنده یکی از آن عناصر است، پشت سر موسوی و مشوق او هستند. از این رو، مردم برای جان «احمدینژاد» نگرانند.
هاشمی با فرزندان، خویشان و انبار ثروت، پشت سر موسوی، و همین نکته کافی است تا موسوی را عملا از بنیصدر با کارنامهای نامطلوبتر بنمایاند. بنیصدر رئیسجمهور قانونی دارای یازده میلیون رای واقعی مردم بود، که حدود پانزده سال بعد، هاشمی تنها به کسب ده میلیون آن آرا موفق شد. اما موسوی نامزد شکستخوردهای است که با هزینه سرسامآور تبلیغاتی ساختارشکنیهای سیاسی فرهنگی و اجیرکردن اراذل و اوباش توانست کمی بیشتر از آرای سیسال پیش بنیصدر را به خود اختصاص دهد. و بالاخره امریکا و اسرائیل، پشت سر موسوی قرار گرفتهاند و بنیصدر آن دوران حداقل به این شدت حمایت نمیشد.
موسوی امروز سردمدار معرکهای است، مانند احزاب منافقین، کومله و دموکرات،